کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

کج‌راه

قصه‌هایم خاطره و خاطره‌هایم قصه می‌شوند.

بخوان حدیث مفصل

تو پروفایل یه سایتی، طرف غذای مورد علاقه ش رو نوشته جوجه با مشروب

عطف به خدمات دیپلمات بریزیلی

لامصب این دست روزگار بدجور با ما اختلاف فرهنگی داره!!!

نا معادله

پسر مجرد سرشو میگیره بالا، تجربه هاشو از خرید کاندوم میگه
دختر مجرد پست میذاره که در مورد ترمیم پرده بکارت راهنمایی بگیره

خاطره

چند روز پیش با دوستم رفته بودیم هایلند. توی صف که بودیم، چشمم افتاد به قفسه کنار دستم که توش انواع بسته های آدامس ریلکس بود. توجهم جلب شد، چون هم طعمهای جدید بهش اضافه شده بود و هم بسته بندیش تغییر کرده بود. با خودم گفتم مگه دیگه چه میوه ای هست که بخوان باهاش آدامس بزنن؟ تو همین فکرا بودم و میخواستم یکیشون رو بردارم که دوستم آرنجشو کوبید تو پهلوم، گفت چرا زل زدی به اینا؟؟؟؟ گفتم مگه چیه؟ گفت اینا کاندومه!!! 
خو لامصبا چرا مارک آدامس میزنن روش؟؟؟؟

در حسرت دیدار...

شرکتهای بزرگ انیمیشن سازی سعی میکنن نیروی متخصصشون رو از بین جهان سومی های مهاجر جذب کنن، چون این افراد بچگیشون رو تو محرومیت گذروندن، تخیل و خلاقیتشون تقویت شده... ایده هایی که من در مورد فروش کاندوم دارم، نظریه این شرکتها رو تایید میکنه.

اگه دوسم داری، سرتو بالا کن...

چس کلاس خر است
لفافه خر است
پیچاندن حرف خر است
اصلندش هر چیزی جز لحن سلیس لری خر است!

اگر از احوالات اینجانب خواسته باشید:

به قدری دیشب حالم خراب بود که خواهرزاده هفده ساله م بغلم کرده، نازم کرده که گریه م بند بیاد... در این حد لوس و ننر و بچه ننه هستم اینجانب.

بدو که سرویس رفت...!

حس غارنشینی که از شکار برمیگرده :(